سخنان فلورانس اسكاول شين-سری سوم
سخنان فلورانس اسكاول شين-سری سوم
اگر انسان، هدفي يا سرزمين نويد داده شده اي نداشته باشد كه او را به پيش براند، به تباهي و نيستي مي گرايد.
در درون هر انسان، سرزميني كشف نشده و يك معدن طلا وجود دارد.
"آنجا"يي وجود ندارد؛ هرچه هست، "اينجا" است.
آنچه جوياي آن هستم، هم اكنون جوياي من است.
براي كشيدن هر چيزي به سوي خود، بايد با آن در هماهنگي كامل قرار گرفت.
هيچ چيز آنقدرها شگفت آور نيست كه راست نباشد، آنقدرها شگفت آور نيست كه پيش نيايد و آنقدرها شگفت آور نيست كه دير نپايد.
اگر شكست خورده باشيد و به كاميابي ديگري نفرت بورزيد، راه كاميابي خود را مي بنديد.
هر شرايط ناخوشايندي كه در زندگي تان پيش آيد، نتيجه ي انديشه ي منفي خودتان است؛ نتيجه ي گمانهاي نادرست.
كسي كه با خدا همراه است، شكست ناپذير مي شود.
آن سخني كه بارقه اي از برآورده شدن آرزو در آن باشد، امورتان را دگرگون مي كند؛ زيرا واژه ها و انديشه ها، گونه اي راديواكتيويته اند.
شور و شوق نسبت به هر كاري كه انجام مي دهيد، در مخفي كامروايي را به رويتان مي گشايد.
راز كاميابي اين است كه آنچه را انجام مي دهيد، براي ديگران جالب توجه كنيد. خود، دوستدار باشيد، ديگران نيز دوستدار خواهند شد.
كاميابي، راز نيست، نظام [ =سامانه ] است.
تنها آن چيزهايي را به سوي خود مي كشيد كه بسيار به آن مي انديشيد.
هيچ كس، چيزي به آدمي نمي دهد، مگر خود او و هيچ كس، در دادن چيزي به او كوتاهي نمي كند، مگر خود او.
"بازي زندگي"، يك بازي فردي است؛ اگر خودتان دگرگون شويد، همه ي اوضاع و شرايط عمومي دگرگون خواهد شد.
هرچه بيشتر نفرت بورزيد، بر دوام نفرت خود افزوده ايد و در ذهن خود، شياري از نفرت حك مي كنيد كه خود را در حالت هميشگي چهره تان نشان خواهد داد.
در پهنه ي زندگي، بايد با ساز زندگي پايكوبي كرد.
انساني كه به كاميابي مي رسد، ديدگان خود را به كاميابي دوخته است.
آنچه را كه داريد، خردمندانه به كار گيريد، تا راه را براي دارايي هرچه بيشتر بگشاييد.
هر رويداد زندگي تان، تبلور انديشه اي است كه از راه ترس يا باور، به زندگي خود فراخوانده ايد.
با چيزهايي كه آرزومند يا نيازمند به دست آوردن شان هستيد، از در دوستي درآييد.
به هرچه توجه كنيد، با آن يكي مي شويد.
اگر از زير نردباني بگذريد و به اين بينديشيد كه برايتان بدبختي مي آورد، بي گمان، بدبختي خواهد آورد.
بدبختي، تنها به اين دليل مي آيد كه خودتان چشم براه آن بوده ايد.
هيچ انساني براي تندرستي خودش هم كه شده، نبايد نفرت بورزد.
نفرت، چون بكارگيري پي در پي زهر است.
فراواني يا كاميابي بزرگ، معمولاً زماني از راه مي رسد كه هرگز چشم داشت آن را نداريد.
گاه كشتي هاي آدمي از روي درياي بي توجهي به او مي رسند.
سخن تو، روشنايي تو است.
هر هديه اي، هزاران برابر به خودِ بخشنده باز مي گردد.
در هر كنش ناشي از ترس، نطفه ي شكست نهفته است.
هرگز نگذاريد كه آرزوي قلبي شما به بيماري قلبي بدل شود. زماني كه بيش از اندازه چيزي را خواهانيد، همه ي كشش خود را از دست مي دهد.
شخص عادي، كمابيش همه چيز را نشدني مي پندارد.
همه ي آرمانهاي بزرگ با مخالفت روبرو مي شوند.
به راستي كه پيش از رسيدن به سرزمين نويد داده شده بايد از صحرا گذشت.
ترديدها و ترس هاي كهنه، پيرامون آدمي خيمه مي زنند، ولي هميشه كسي پيدا مي شود تا بگويد: "به پيش برو!"
هر انساني داراي مراد دل و سرزمين نويد داده شده اي است؛ ولي چنان اسير انديشه هاي منفي خود شده ايد كه همه ي اينها دور از دسترس و نشدني يا والاتر از آن مي نمايد كه بتواند پيش بيايد.
شايد هميشه نتوانيم انديشه هايمان را مهار كنيم، ولي سخن خود را مي توانيم.
مردم گمان مي كنند كه با فرار از شرايطي ناخوشايند، مي توانند از شر آن رهايي يابند؛ بي خبر از اينكه به هر كجا بروند با همان شرايط روبرو خواهند شد.
چيزي كه مي خواهم، در خانه ي خودم و در حياط خودم است.
اگر از دشواري هاي خود بگريزيم، آنها ما را دنبال خواهند كرد.
از هيچ وضعيتي برآشفته نباشيد تا وزن و سنگيني خود را از دست بدهد.
زماني كه ديگر از هيچ چيز آزرده نشديد، ناآرامي هاي بروني هم ناپديد مي شوند.
هرگاه به اهميت هر انديشه و هر واژه پي ببريد، به اين امر خو مي گيريد كه در هر انديشه و هر واژه ي خود، دقت به خرج دهيد.
زماني كه به انديشه هاي منفي توجه مي كنيد، به آنها پر و بال مي دهيد.
واژه ها بسان اجسام يا نيروهايي مدام در جنبش اند تا در زمان خود به زندگي ِ آفرينندگان خويش بازگردند و ثمره ي خود را باز گيرند.
مردماني كه پيوسته از تنگدستي و شكست و محدوديت سخن مي گويند، همانها را خواهند درويد.
برخي از مردم، آسان به ثروت دست مي يابند، ولي شايستگي نگهداري از آن را ندارند.
دشمنان شما همه در درون خودتان هستند.




